من تو را دوست دارم...........
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی


تنها باز مانده یک کشتی شکست خورده توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد،با بی قراری به درگاه خداوند دعا می کرد تا او را نجات بخشد.ساعتها به اقیانوس چشم می دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد.

سرانجام نا امید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش بهتر مراقبت نماید.روزی پس از آنکه از جستجوی غذا باز می گشت خانه کوچکش را در آتش دید.دود به آسمان رفته بود...

اندوهگین فریاد زد:"خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟؟"

صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می شد از خواب برخاست،کشتی می آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید:"چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟"

آنها در جواب گفتند:"ما علامت دودی را که فرستادی دیدیم.!!!"

آسان می توان دلسرد شد هنگامی که به نظر می رسد کارها به خوبی پیش نمی روند،اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست

حتی در میان درد و رنج.

دفعه اینده که کلبه شما در حال سوختن است به یا آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

برای تمام چیزهای منفی که ما به خود می گوییم خداوند پاسخ مثبتی دارد.....

تو گفتی آن غیر ممکن است خداوند پاسخ داد:همه چیز ممکن است

تو گفتی هیچ کس واقعا مرا تو ندارد،خداوند پاسخ داد:من تو را دوست دارم

تو گفتی من می ترسم،خداوند پاسخ داد:من روحی ترسو به تو نداده ام

تو گفتی من احساس تنهایی می کنم،خداوند پاسخ داد:من هرگز تو را ترک نخواهم کرد


شاید یکی از دوستان شما هم اکنون احساس می کند که کلبه اش در حال سوختن است!!!






:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست